چرا آزادی؟

سرعت پیشرفت همه جانبه ی تهران به خصوص از منظر شهر و معماری شناخت آن را از نظر تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و جغرافیایی مشکل می‌سازد. تهران پس از سال‌ها پایتختی از دهه‌ی ۱۳۳۰ با تحول‌های اقتصادی گسترش بیشتری یافت. با اینکه در طول قرن اخیر توسعه‌ی مسکن و رفاه شهری از معضلات مهم تهران بوده، اما این شهر بدون توجه به این مشکلات همواره روبه تجدد و مدرنیته به سرعت گسترش خود ادامه داده و در این بین نمادهای هویت ساز ملی، به واسطه‌ی هنرهای گوناگونی چون معماری از میانه‌های دهه‌ی ۱۳۴۰ جایگاه ویژه‌ای یافتند. برای بررسی و پژوهش درباره‌ی این بناها نیازمند این هستیم تا وضعیت شهر و تاریخ پر نشیب و فراز معماری معاصر ایران را درک کنیم و بشناسیم.

پیشینه‌ی کاری ما سهم مؤثری در قد کشیدن یکی از مهمترین بناهای شهری داشته، حسی گنگ و غریب را تجربه می‌کنیم. حسی که گاهی ما را سرشار از اما و اگرهایی می‌کند که حاصل توجه به آن‌ها حسرتی بیش نیست. حسرت جای خالی افکار و أراده‌ی انسان‌هایی که سال‌ها قبل آثاری را از خود به‌جا گذاشته‌اند که تجدید آن‌ها را در این دوران سخت و دور از دسترس می‌بینیم.

بنای آزادی داستان افراد و خاطره‌ی۳۰ ماه کار بی‌وقفه از طلوع تا غروب است. بنایی که حاصل کار جمعی و درکنارهم قرار گرفتن یک گروه است. غفار داورپناه بنیان‌گذار کارخانه‌ی ساخارا از افراد مؤثر در خلق بنای شهیاد است. آشنایی او در اواخر سال ۱۳۴۶ با حسین امانت و دوستی قدیمی‌اش با قنبر رحیمی، او را ۳۰ ماه در پروژه‌ی میدان آزادی درگیر کرد.

پیشینه‌ی کاری ما به واسطه‌ی حضور روان‌شاد غفار داورپناه در مسیر ساخت بنای آزادی، با این بنای تاریخی و ملی گره خورده است. تاثیر حضور ایشان در فرایند تهیه و تولید سنگ‌های مورد نیاز و حضور مستمر ایشان در نصب سنگ‌ها تا آخرین روز پروژه؛ عاملی شد تا ما دست به این تحقیق زده به نقش افراد تاثیرگذار این پروژه و ماهیت کار گروهی آن‌ها را در پدیدار شدن این بنا بپردازیم و حاصل آن را به شکل‌های گوناگونی منتشر کنیم.

 

برای دیدن تصاویر در سایز بزرگتر روی آن‌ها کلیک کنید.